زندگینامه مریم حیدر زاده


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام به وبسایت اشعار شاعران خوش امدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اشعار شاعران و آدرس poetry-s.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 453
:: کل نظرات : 185

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 3
:: باردید دیروز : 99
:: بازدید هفته : 3
:: بازدید ماه : 7027
:: بازدید سال : 15660
:: بازدید کلی : 2261206

RSS

Powered By
loxblog.Com

Poetry.poets

زندگینامه مریم حیدر زاده
دو شنبه 4 خرداد 1394 ساعت 17:44 | بازدید : 8188 | نوشته ‌شده به دست hossein.zendehbodi | ( نظرات )

زندگی نامه مریم حیدر زاده از زبان خودش:

مریم حیدرزاده

من متولد ٢٩ آبان ١٣۵۶

هستم. متولد و ساکن تهران

هستم. من از هشت

سالگی شعر را شروع کردم .

من تقريباً سه سال و نيم

سن داشتم که عمل آب

مرواريد روی چشمم انجام

شد . سه نظر راجع به اين

عمل وجود داره . يک سری از

پزشک ها معتقد هستند که

دستگاه های بيمارستان عفونی بوده و عصب چشم راست من از بين رفته و

چشم چپ هم ضعيف شده . يک سری هم اين اشتباه رو می گذارند به

حساب ناشی بودن و سهل انگاری پزشک . به هر حال من می گذارم به

حساب يک کليد طلايی که در تقدير انسان وقتی نهفته باشه تمام اتفاقاتی

که ميافته به نظر من بهانه هست . البته من خيلی از تصويرها رو يادمه .يک

عروسک دارم که مال دو سالگ يم هست به اسم " نينا " که کاملاً اون رو

يادمه و يک پلنگ صورتی ... و عينک ذره بينی که خوشخبتانه ديگه نمی زنم!

و رنگها رو هم بخصوص يادم مياد مخصوصأ رنگ سرخ . من هميشه دسته گل

های عروس ها رو خراب می کردم و گل سرخ ها رو هميشه می چيدم !

بيشترين گل ها رو هم از دسته گل عروسی خالم چيدم که همين جا

ازشون معذرت خواهی می کنم ! من نه تا کتاب منتشر شده دارم که دو تا از

اونها نثر هست . يکی رو سال ١٣٨٠ منتشر کردم به اسم "نامه هايی که

پاره کردم " و يکی ديگه از اونها ارديبهشت سال جاری ( ١٣٨٣ ) منتشر شد به

نام "نامه هايی که پاره کرد ی" ... اين سلسله مراتب نامه های عاشقانه ای

هست که هر چند سال يک بار نوشته ميشه . بسياری از دوستان، حتی از

خارج از ايران بعد از انتشار کتاب اول نثر من جواب تک تک اين نامه ها رو

دادند و اين برای من خيلی زيبا بود و نامه های خواننده گان رو در کتاب دوم

چاپ کردم .اولين کتاب من "پروانه ات خواهم ماند " نام داره . داستان اين بر

می گرده به کارگردان خوب شبکه سه تلويزيون ايران آقای کاشانی که من

خيلی ازشون تشکر می کنم و هميشه هم گفتم که آغاز کار من با ايشون

بود .ايشون کارگردان يک برنامه تلويزيونی بودند به نام "شب های تابستان "

که از شبکه اول سيما پخش می شد . قرار يک مصاحبه ای رو برای من و

برای المپياد گذاشتند و در اون سوالاتی می کردند . در اين سوالات رسيديم

به شعر و ادبيات و آخرش گفتند يک تفعل به حافظ بزن و بخون . اتفاقاً شعر

"چو بشنوی سخن اهل دل نگو که خطاست " در اومد . اون رو خو ندم و تموم

شد . چند ماه بعد از اون مصاحبه با من تماس گرفتند و گفتند که يک جنگ

اجتماعی رو در شبکه سه سيما تشکيل دادند و به من گفتند که تو حاضری

اجرای بخش ادبی اون رو به عهده بگيری؟ اين کار رو قبول کردم و کار خيلی

قشنگی هم بود . يک سال و نيم اين کار رو به شکل م داوم انجام دادم که

خوشبختانه با استقبال خيلی زيادی هم مواجه شد . من هفته ای يک بار

بايد همه نامه ها رو بررسی می کردم و جواب می دادم . تا اينکه اين برنامه

هم مثل همه قصه ها و نامه ها تموم شد .بعد از اين کار آقای کاشانی

پيشنهاد کردند حالا شعرهايی که توی اين جنگ خوندی رو در قالب يک کتاب

ارائه بده . من هم اين کار رو کردم و همين جا از نشر معين و پروين هم تشکر

می کنم و از ناشر بسيار گلم آقای رامسری که هر سال به من قول دادند

که برای ارديبهشت که نمايشگاه کتاب هست، کتاب من رو برسونند . تا حالا

هيچ وقت هم بدقولی نکردند و من هم خيلی ازشون تشکر می کنم .رشته

دبيرستان من انسانی بود اما رشته دانشکده من متاسفانه حقوق قضايی

دانشگاه تهران بود . . من خودم ادبيات رو دوست داشتم . زمان انتخاب رشته

که رسيد، همه مخصوصاً کادر مدرسه ای که توش تحصيل می کردم گفتند

به خاطر معدلت حقوق بخون ! من فکر می کردم شايد قسمت های عملی

اين رشته بتونه من رو جذب بکنه .مثل رفتن بهدادگاه، زندان ها و ... چون اين جاها با

احساسات مردم ارتباط داره و ميتونه برایکسی که عشق به شعر و ادبيات داره مؤثر

باشه. ولی متاسفانه ما حتی يک جلسهعملی هم توی دانشگاه تهرانی که اين همه

ازش صحبت می کنند نداشتيم ! يعنی چهارسال تئوری خونديم . ترم دوم بود که من

متاسفانه متوجه شدم و ديدم که نمی تونم اينرشته رو تحمل کنم ! اما به اصرار مادرم اين چهار سال رو تموم کردم و کاملاً درس رو بوسيدم و

گذاشتم کنار ...





:: برچسب‌ها: زندگی نامه مریم حیدر زاده , زندگی نامه , بیوگرافی مریم حیدر زاده , زندگی نامه مریم حیدر زاده , بیوگرافی مریم حیدر زاده , بیوگرافی مریم حیدر زاده ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: